تمرين بحـران
از هم زلزله خبرساز شد و با لرزش دوباره مشهد، نگرانيهاي وقوع زلزله در پايتخت مطرح شد؛ نگرانيهايي كه در سال هاي اخير و پس از هر لرزه مهمي در كشور، درباره تهران مطرح شده اما كاري براي كمك به كاهش هزينههاي رخداد زلزله از پيش نبرده است. اين در شرايطي است كه همه می دانند زلزله قابل پیش بینی نیست و این را نيز میدانند که کشورمان سرزميني زلزلهخيز است و هر آن ممکن است اين رخداد طبيعي، تمام معادلات مرتبط با معيارها و کنشهاي توسعه حال و آينده شهرها را تحتشعاع قرار دهد!
به گزارش سلامت نیوز، قانون نوشت:هرازچندي بحثهايي درباره هشدار براي رخداد زلزله يا اعلام آمادهباش براي زلزله احتمالي در مناطق لرزهخيزي مانند تهران و… در رسانهها و به تبع آن در فضاي عمومي در ميگيرد.اما اين هشدارها و اطلاعيههاي گاه و بيگاه درباره زلزله و قريبالوقوع بودن آن يا احتمال خسارتهاي بالا در شهر تهران و ساير شهرها و حتي نحوه اعلام رسمي هشدار زلزله چقدر قابل استناد است و اطلاعرساني درباره آن تاکنون چه کمکي به مقابله با اين بلاي طبيعي در کشور کرده است؟ استاديار دانشگاه صنعتي شريف که به صورت تخصصی پژوهش و مطالعات علمی زیادی در زمینه موضوع زلزله انجام داده، با تاکيد براينکه تنها بهعنوان يک شهروند دراينباره اظهارنظر ميکند و نه بهعنوان يک کارشناس، معتقد است: اگرچه هشدار کارشناسان درباره تبعات وقوع زلزله، با هدف ايجاد امنيت و ايمني مردم انجام ميشود اما سوال اين است که تاکنون اثرگذاري اين نوع هشدارها براي اصحاب رسانه، مردم، تصميمگيران حوزه مهندسي و حوزه مديريت بحران چقدر بوده است؟ محمدرضا تابشپور در گفت وگو با «قانون» با بيان اينکه افزايش کيفيت ساختوسازها در سالهاي اخير، حاصل طيکردن مسيرهاي استاندارد و روتين آموزشي و مهندسي است و نه هشدار نسبت به وقوع زلزله، گفت: نگراني بنده بهعنوان يک شهروند اين است که در فرآيند رسانهايکردن مخاطرات طبيعي از جمله وقوع زلزله، عملا دستاوردي حاصل نشود وهمچنين کساني که در اين حوزه صاحب نظر هستند نيز، خوب است به اين پرسش پاسخ دهندکه چه بايد کرد؟وي اظهار كرد: تبعات نگرانکننده اين مدل هشداردهي نسبت به عواقب مخرب بروز زلزله در کشور، جريانسازي رسانهاي و تبديلشدن آن به سوژههاي داغ رسانهاي است.
اثرگذاري هشدارهاي زلزله بر جامعه
به نظر ميرسد طرح اين موضوع به اين شيوه، به نوعي واکسينهکردن شهروندان در برابر حادثه احتمالي است. هشدار، علاوه بر اثرگذاري ملموس در بدنه حاکميتي و تصميمگير، بايد به گونهاي از سيستم حاکميتي به جامعه منتقل شود تا همزمان ابزارهاي عمل به هشدار، براي رفع مخاطرات نيز، پيشبيني شده باشد. هشدار نسبت به مقاومنبودن ساختمانها در برابر زلزله و عدم توانايي مالي شهروندان نسبت به مقاومسازي و بهسازي ساختمانهاي خود، تنها به بروز استرس (شايد موقت) در شهروندان منجر ميشود و در درازمدت ممکن است باعث کنش انفعالي براي حل مساله شود. آنچه برخي مواقع در کتب درسي درباره ايمني و مقابلهبا زلزله آموزش داده ميشود؛ ازجمله پناهبردن به گوشههاي امن و… يا آموزش حمل فرد مجروح با برانکارد و درمان او، فقط اين تصور را در دانشآموزان ايجاد ميکند که زلزله چندان خطرناک نيست. بنابراين نگاه فرهنگي ما به طرح بحران و حل آن نياز به اصلاح دارد. درگيرکردن ذهن شهروندان با بحران زلزله که خود درگير استرسهاي روزانه هستند، بدون آنکه چارهانديشي شود منجر به کاهش حساسيتها در برابر وقوع حادثه ميشود؛چنانکه درصورت تشويق مردم براي مقاومسازي خانهها، ديگر تمايلي به اين موضوع نشان نخواهند داد! تابشپور با ابراز مخالفت نسبت به هشدار وقوع زلزله از ديد يک شخص، يک لحظه خاص، يک رسانه خاص با ادبيات خاص، عنوان کرد: بايد نگاه ملي به اين مساله حاکم باشد زیرا ما بهطور قطعي، قهري و جبري روي پوستهاي از کره زمين زندگي ميکنيم که حرکت ميکند و زلزله توليد ميکند. بر اساس علم، مشاهدات و اندازهگيريهاي لرزهنگاري و همچنين سوابق تاريخي، حدودا ۱۰ زلزله شديد و مخرب طي هر قرن داريم که محل آن نزديک به يکي از سکونتگاهها مثل شهرهاي بزرگ خواهد بود و منجر به تلفات چند تا چند ۱۰هزار نفري خواهد شد. درنتيجه از هماکنون تا يک قرن بعد بدونشك و نه بهصورت احتمالي اين تعداد زلزله در ايران داريم و شدت لرزهخيزي به گونهاي است که منجر به تخريب ساختمانهاي غيرمهندسي در کشور ميشود.
مشق ملي تعريف شود
اين استاد دانشگاه با تاکيد بر اينکه مهم نيست زلزله احتمالي در کدام استان و چه زماني در کشورمان رخ دهد و فقط بايد نگاه ملي وجود داشته باشد، به راهکارهايي دراينزمينه اشاره کرد و گفت: بايد يک مشق ملي تعريف کرد که در آن سه بستر فرهنگي، اقتصادي و فني لحاظ شود؛در بستر اقتصادي، تعيين بودجه و ميزان پولي که مردم بايد براي مقاومسازي (بهسازي) هزينه کنند، بستر فني يعني دانش، فناوري و علم اين کار و بستر فرهنگي يعني ضرورت اين اقدام در مردم نهادينه شود. تابشپور ادامه داد: معتقدم فرهنگسازي، شدني است و ميتوان آن را ايجاد کرد، بنابراين بايد نگاهي در يک قرن براي اصلاح اين مساله در کشور حاکم باشد؛ در حوزه فرهنگسازي براي عامه مردم و در حيطه امور فني براي مهندسان و تاکيد بر حوزه اقتصاد براي اينکه اين اقدام اجرايي شود.به گفته اين مولف کتابهاي مهندسي زلزله، پس از ايجاد اين سه بستر درصورت نياز به هشدار ميتوان از تخصص روانشناساني که جامعهشناسي نيز ميدانند، استفاده کرد. با اين نقشه راه ميتوان براي رسيدن به هدف اقدام کرد ولي اينکه بدون داشتن چنين مسير کلي، به مساله زلزله سمت و سوي رسانهاي بدهيم را چندان لازم و مفيد نميدانم چون در نتيجهها اثري نخواهد گذاشت. او در پاسخ به اين پرسش که آنچه درباره مقاومسازي يا بهسازي لرزهاي ساختمانها عنوان ميشود، چقدر اجرايي و اصولي بوده، توضيح داد: در طول يکي، دو دهه گذشته نظام مهندسي پيشرفت کرده و کيفيت و کميت کار مهندسان و ساختمانهاي فعلي رشد داشته است؛ هرچند همانند ديگر صنايع با ايدهآل فاصله دارد ولي در خوشبينانهترين حالت و با ارفاق، ساختمانهاي فعلي که اصول و الزامات جدي مقاومبودن در برابر زلزله را رعايت ميکنند، نمره قبولي ميگيرند. اما در احداث ساختمانهاي جديد، برخی اشکالات ساخت و اجرا وجود دارد. متاسفانه در همين ساختمانهايي که در حال ساخت هستند، خيلي از ملاحظاتي که بايد رعايت شود تا ساختمانها در برابر زلزله رفتار مطلوب داشته باشند، وجود ندارد و متوليان آن، ما مهندسان و سازمان نظام مهندسي هستيم که بايد دغدغه داشته باشيم. همچنين مردم نيز بايد مطالبهگر باشند و از مهندس، ساختمان باکيفيت مطالبه کنند و نه فقط سازه ارزانتر يا سريعتر! بحث ديگر درباره بهسازي ساختمانهاي موجود است. معتقدم معضل فعلي در بروز تلفات جاني مربوط به ساختمانهايي است که دو، سه دهه يا بيشتر از عمر آنها ميگذرد و مهندسي ساز نبودهاند. هماکنون تقريبا در تمام شهرهاي متوسط و کوچک ما، دو مدل ساختمانسازي رواج دارد؛ يک نوع ساختمانسازي که فرآيند اداري قانوني ساخت بر اساس اصول مهندسي از مسير شهرداري و نظام مهندسي را طي ميکند، دومي ساختمانهايي که مهندسيساز نيست، نمونه آن عمده ساختمانهاي حومه شهرها هستند که متاسفانه طيف وسيعي از مردم در اين ساختمانها زندگي ميکنند. در فروردين ۹۶ در حومه يک شهر نسبتا بزرگ چند محله شامل حدود ۲۰۰ واحد مسکوني را بازديد کردم که در بازه زماني ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۵ بدون مجوز ساخته شدهاند و بهطور تقريبي تمامي آنها در زلزله شديد به تلي از آوار تبديل ميشوند، بدون اينکه هيچ نقطه امني در آنها قابل اعتماد باشد! اين مدل ساختمانسازي در حومه خيلي از شهرها اکنون نیز رواج دارد!
مقاومسازي ارزان، امکانپذير است
تابشپورگفت: درست است که ما ساختمانهاي جديد را (با ارفاق) خوب ميسازيم ولي دو نکته وجود دارد؛ يکي اينکه خيلي از اين ساختمانها با اشکالات جدي مواجه هستند و دوم اينکه تعداد زيادي ساختمان جديد در حال ساخت که بايد مقاوم ساخته شوند، در آنها اصول مهندسي رعايت نميشود مثل آنچه درباره حومه شهرها بيان شد. نکته مهم اين است که عمده ساختمانهايي که در شهرها و روستاها وجود دارند، نياز به مقاومسازي دارند. بافتهاي فرسوده و قديمي در شهرها بيشترين پتانسيل را براي تلفات جاني دارند که مقاومسازي و تجميع آنها خود بحث پيچيدهاي دارد. هرچند شهرداري صادقانه براي احيای اين نوع بافتها تلاش جدي داشته ولي بايد راهي پيشنهاد داد که تعداد ساختمانهاي حومه يا ساختمانهاي داخل شهر را که تلفات در آنها قطعي است، بتوان با روشهاي بسيار ارزان مقاومسازي کرد. شايد بتوان گفت نمونه آن نيز کشور هند است که توانسته با هزينه نسبتا اندکي اجراي اين نوع روشها را آموزش دهد. تابشپور گفت: بايد نگاه ما در مقاومسازي اين باشد که ضعف موجود ساختمانها را با کمي دغدغهمندي حل کرده و خيلي جديتر به ساختمانهاي غيرفني و غيرمهندسي که در حومهها ساخته ميشود، رسيدگي کنيم. در ساختمانهاي قديمي نيز نيازمند عزم ملي هستيم تا با اجرايي کردن روشهاي ساده پيشنهادي وحمايتهاي مالي، مقاومسازي آنها اجرايي شود.
معتقدم با يک مبلغ پايين حتي ميتوان اقدام به بهسازي وسيع در سطح ملي کرد که حتي در صورت تخريب ساختمانها، تلفات جاني بيداد نکند! وي گفت:نگاه ما بهعنوان يک مهندس، با نگاه اجتماعي بايد با اين دغدغهمندي باشد که هرچند نوسازي بافت فرسوده کار سادهاي نيست و با موانع اجرايي روبهرو است اما چطور ميتوان با هزينه کمتر و اندک جلوي تلفات جاني را گرفت. او همچنين درباره تدابير مديريت بحران عنوان کرد: اين بخش نيازمند عزم ملي براي ساختمانهاي ضعيفي است که شايد در نقاط و شهرهاي مختلف حدود ۴۰ تا ۸۰ درصد ساختمانهاي کل کشور باشند. ميتوان با يک هزينه چند ميليوني کاري کرد تا زلزله در يک لحظه کوتاه باعث آوارشدن کل سازه نشود و تلفات جاني را شديدا کاهش دهد. مديريت بحران در تمام دنيا معطوف به اصالت پيشگيري است. او افزود: آرزوي من اين است که در صورت وقوع حادثه زلزله، تلفات جاني کمتري داشته باشيم و اين اقدام با بهرهگيري از دانش و پيشبيني امکانات و تجهيزات، شدني است. رسالت ما نيز اين است که مسئولان را دراينزمينه مجاب کنيم. با اندکي زحمت و سختي ميتوان با معادل خسارتي که در شهر بم ديديم، بهطور تقريبي بر همه ساختمانهاي کشور را در حدي که تلفات جاني بسيار کمتري داشته باشد، بهسازي کرد. چرا حاضريم يک دهه در انتظار بمانيم تاحادثه رخ دهد و چندين هزار ميليارد تومان سرمايه ملي از بين برود اما حاضر نيستيم از متخصصان بپذيريم که اين بودجه را قبل از بروز حادثه هزينه کنيم؟ همچنان اميدوارم روزي برسد که در مجموعه مديريت بحران، مطالعات ريسک و تحليل خطر در حوزه اقتصاد ملي در ديد کلان و در بازه يک قرن انجام شود تا با عدد و رقم اثبات شود که ارزش دارد ساختمانها را بهسازي و مقاومسازي کنيم و بهاينترتيب شاهد اثرگذاري بيشتر و تلفات کمتري باشيم.