عمومی

این مجتمع «مال» ما نیست

گزارشی از تغییر بافت محلات در منطقه ١٢ با هدف کاهش آسیب‌های اجتماعی

این مجتمع «مال» ما نیست

سلامت نیوز:دورتادور پارک حصارکشی شده و تنها راه باریکی به کتابخانه پارک می‌رسد. کمی به ظهر مانده. در خیابان‌های اطراف پارک خواجوی کرمانی رفت‌وآمدی نیست. نوشته‌ای بابت عملیات عمرانی بوستان بزرگ زندگی از اهالی محله پوزش خواسته، بدون هیچ توضیح دیگری. کتابخانه از اهالی حق عضویت نمی‌گیرد. کنار آن، در فضای کوچکی که درگیر عملیات عمرانی نیست، ٢ زن روی سکوها نشسته‌اند و بچه‌های‌شان دنبال هم می‌دوند.
خبر دارین این گودبرداری توی پارک برای چیست؟
معلوم نیست، گفتن شهربازی، اگر شهربازی باشه خوبه.
به گزارش سلامت نیوز، شهروند نوشت:یکی از کارکنان سرای محله می‌گوید: مردم محل دنبال تأمین مایحتاج روزانه‌شان هستند. کسی به پارک فکر نمی‌کند و به این‌که گودبرداری وسیع گوشه آن برای چیست. می‌گوید ما نمی‌دانیم این‌جا قرار است چه چیزی ساخته شود، یکی از همکاران می‌گوید شهربازی است: «٥٠٠زن سرپرست خانوار این‌جا ثبت نام کرده‌اند. به بهانه سبد کالا. برایشان مشاوره و دکتر و اردوی رایگان می‌گذاریم. بیشترشان مشکل فقر دارند و اگر سبد کالا بدهیم، در برنامه‌ها شرکت می‌کنند.»
شنیده قرار است در محله یک مرکز تجاری ساخته شود، اما کسی از مسئولان، اطلاعاتی درباره آن نمی‌دهد. روبه‌روی پارک، جایی که کوچه‌‌وپس‌کوچه‌ها به دروازه غار و بازار پارچه‌فروش‌ها می‌رسند، ٢ مرد در ساندویچ‌فروشی نشسته‌اند و با هم گپ می‌زنند. مرد کلاه به سر می‌گوید: «چه می‌خواهید بدانید؟ این پارک چه فرقی به حال ما دارد؟ همه محله را به‌هم ریخته‌اند. بروید از سرای محله بپرسید می‌خواهند چه کار کنند. ما که خبر نداریم.» می‌گوید از اهالی شورای محله شنیده است که می‌خواهند یک مجموعه فرهنگی چندمنظوره بسازند: «گفته‌اند یک شهربازی بزرگ به همراه پارکینگ طبقاتی، ولی خودشان هم دقیقا نمی‌دانند در آن گودبرداری چه اتفاقی قرار است بیفتد. حتی شنیده‌ام مدیران منطقه هم چندان اطلاعات دقیقی ندارند. انگار با یک شرکت خارجی صحبت کرده‌اند که بیاید و شهربازی بسازد.»
سازمان‌های مردم‌نهاد این منطقه به یاد می‌آورند که چند‌سال قبل، مسئولان منطقه به آنها اعلام کردند قرار است در این پارک یک مجتمع تجاری ساخته شود. مدیر یکی از ان‌جی‌اوهای قدیمی محله می‌گوید: «مسئولان شهرداری گفته بودند قرار است یک مرکز تجاری فرهنگی احداث شود که در طبقه بالای آن مثل مجتمع تیراژه جایی برای بازی بچه‌ها درنظر گرفته شود. این گودبرداری آن‌قدر عمیق است که فکر نمی‌کنم فقط برای محل بازی بچه‌ها باشد. مگر این‌که بخواهند مکانی شبیه پارک ارم بسازند. فعلا که کل پارک را محصور کرده‌اند، الان پارک نیست بلکه ملکی در اختیار شهرداری است و کسی هم اجازه ندارد داخلش برود.»
عملیات عمرانی تقریبا از اواخر بهمن‌ماه ‌سال ٩٤ شروع شد و حصارکشی از قبل آن اتفاق افتاد. بهرامی پژوهشگری که از ‌سال٩١ در این منطقه فعالیت می‌کند، می‌گوید که حتی در تابلوهای مشخصات پروژه فقط به عملیات احداث بوستان بزرگ زندگی اشاره شده و حرفی از سایر اقدامات و فعالیت‌ها مانند شهربازی به میان نیامده: «به طور کلی نقدی که به اجرای طرح‌ها و فعالیت‌های عمرانی محله وارد است این‌ که اطلاع‌رسانی کافی به‌ویژه در سطح محله در مورد آن صورت نگرفته و آنچه از زبان مردم محلی شنیده می‌شود، اطلاعات کامل و دقیقی نیست و آنها به‌طور دقیق نمی‌دانند چه اتفاقی در محله درحال رخ‌دادن است.»

بهانه مداخله، کم‌شدن آسیب‌های محله
احداث بوستان بزرگ زندگی و شهر کودک قرار است از آسیب‌های محله کم کند. آسیب‌هایی مثل حضور معتادان در محله که مسئولان امیدوارند با رفت‌وآمد مردم مناطق دیگر در این محله به بهانه بوستان و شهربازی کم شود. مردم محله می‌گویند با پاکسازی پارک هرندی، این اتفاق نیفتاد، معتادان به کوچه و خیابان‌ها آمدند و آنچه در پارک‌ اتفاق می‌افتاد به پیش چشم و کنار خانه‌های‌شان کشیده شد. مسئولان تکذیب می‌کنند: «این پارک‌ها مکان عمومی برای استعمال دخانیات بود، درست است که الان داخل محله هم هستند، اما جمعیتی که آن زمان در پارک‌ها موادمخدر استعمال می‌کردند، از شهرستان‌ها و اطراف تهران هم می‌آمدند و این‌جا مرکز اصلی فروش مواد بود. آنچه در محله می‌بینید همان روال گذشته است، حداقل پارک‌ها پاک شده‌اند.» احمد‌ هاشمی، مدیر محله می‌گوید: «اگر رفت‌وآمد رونق بگیرد، آسیب‌های این‌جا کم می‌شود. شرایط امروز محله با ٢‌سال پیش قابل مقایسه نیست. اعتیاد و فروش مواد کم شده.»
رفت‌وآمد در محله‌های مولوی، دروازه غار و شوش که در مجاورت هم قرار دارند، امروز هم به علت بازار پارچه در مولوی و بورس بلورفروش‌ها در میدان شوش وجود دارد. اما صادقیان، مدیر بخش آسیب‌های منطقه می‌گوید: «بوستان زندگی» داخل محله است و منظور ما رفت‌وآمد به داخل محله است که می‌تواند باعث کاهش آسیب‌ها شود. او در اشاره به گودبرداری پارک خواجوی کرمانی می‌گوید: «این‌جا قرار است شهر کودک باشد و پارکینگ هم طبعا برایش لازم است، زیرا هدف ما این است که از محلات دیگر هم به این بوستان و شهربازی بیایند. قرار نیست تجاری باشد. شهرداری با این کار می‌خواهد آسیب‌های اجتماعی را کم کند، نمی‌توان آنها را از بین برد، اما می‌توان کنترل کرد و یکی از راه‌های کنترل آسیب‌ها هم این‌ است که رفت‌وآمد به محله بیشتر شود که آسیب‌هایی مثل معتادان متجاهر ظهور پیدا نکنند. همچنین این پروژه‌ها قرار است برای اهالی آن محل اشتغالزایی کنند، مثلا در جشن‌هایی که برگزار می‌شود، ما از اهالی محل دعوت به کار می‌کنیم.»
صادقیان می‌گوید: احتمالا تا ٤-٣ ماه آینده پروژه به بهره‌برداری می‌رسد. بوستانی با شهر کودک و دریاچه روباز و سالن آمفی‌تئاتر. هدف مسئولان منطقه چه شهرکودک باشد یا مجتمع تجاری، می‌خواهند رفت‌و‌آمد را به محله بیشتر کنند، اما هنوز کسی از اهالی محله نپرسیده که آیا می‌خواهند ٣ پارک محله به یک بوستان تبدیل شود؟ و وقتی مردم از روند کارها اطلاع ندارند، چطور می‌توانند بهره‌بردار باشند. بهرامی می‌گوید آنها نادیده گرفته می‌شوند. با توجه به تجربه چند ساله‌ای که با کار در این محله دارد، آنها مردمی هستند که خیلی خوب می‌توانند درباره نیازهای محله‌شان نظر بدهند و علاقه‌مند به مشارکتند. فضا و فرصت این کار هم وجود دارد، اما تابه‌حال هیچ‌کدام از اتفاقاتی که در محله افتاده با مشارکت مردم نبوده و از این‌رو برون‌داد خوبی نداشته: «این اتفاقات شاید تأثیر کوچکی هم گذاشته باشند، ولی قابل‌توجه نیستند. اگر قرار است هر اتفاقی بیفتد، چه احداث یک بوستان بزرگ، چه یک جشن محلی یا یک خیابان‌کشی باید نظر و مشارکت مردم دیده شود تا بتواند تاثیرگذار باشد. نگاهی که نسبت به مردم این محله وجود دارد هم باید اصلاح شود، زیرا توجهی که به بخش آسیب و اعتیاد در این محله می‌شود، بیشتر از مسائل دیگر محله بوده و لازم است مردم محلی دیده شوند، مشارکت داده شوند و نظرشان را بپرسند و اعمال کنند.»
از نظر او درباره نقش رفت‌و‌آمد در کاهش آسیب‌ها، ابهام و پیچیدگی وجود دارد: «یک عده می‌گویند چون در این محله رفت‌وآمد نیست، اگر یک مرکز تجاری احداث شود باعث ورود آدم‌های مختلف می‌شود و می‌تواند تأثیر بگذارد و یک عده مخالفند. باید مطالعه تخصصی شود. اگر کنار پارک خواجو یک مجتمع تجاری احداث شود، مهم است که برای چه گروه‌ها و کاربرهایی ساخته می‌شود و آیا شکاف طبقاتی را در محله زیاد خواهد کرد؟ شاید اگر آن امکانات و خدماتی که داخل محله نیست، در آن مجتمع ایجاد شود، به نفع مردم محله باشد، امکاناتی مثل یک مغازه لوازم‌التحریر معمولی یا لباس‌فروشی یا سوپری که محصولات متنوع‌تری داشته باشد می‌تواند کمک کند تا مردم محله دیده شوند و خدمات مورد نیازشان تأمین شود. این امر ممکن است شرایط را بهبود بخشد. اما اگر مجتمع تجاری مثل ارگ تجریش احداث شود، باید دید چه نتایجی به دنبال خواهد داشت و نیاز به ارزیابی دقیق‌تری دارد.»
کسی نظر مردم را نمی‌پرسد
یک مجتمع تجاری در میان یک محله قدیمی، یادآور احداث تیراژه ٢ در محله نظام‌آباد است و مداخلات بالا به پایین شهرداری در محله‌ها. مداخلاتی با در نظر گرفتن منافع اقتصادی، بدون توجه به این‌که آیا با بافت محله همخوانی دارد یا نه و بدون فکر به تاثیراتی که در محله خواهد گذاشت. در بهترین حالت، ارزیابی تاثیرات پس از انجام پروژه‌ها صورت می‌گیرد و در آرشیوهای شهرداری می‌ماند. مداخلاتی مثل احداث اتوبان‌ امام علی(ع) که یک محله کهن را از نقشه‌های شهری پاک کرد و مردم ناراضی از فروختن خانه‌های‌شان به شهرداری و عدم‌پرداخت به‌موقع پول، از بدشدن وضع زندگی‌شان شکایت کردند و برخی هنوز بعد از چند‌سال برای کارهای اداری یک پای‌شان در شهرداری است.
مدتی است شهرداری در منطقه ١٢ نیز خرید زمین‌ها و خانه‌ها را شروع کرده، با قیمت‌های خوبی که روی قیمت ملک در آن محلات تأثیر گذاشته است. یکی از اهالی محله دروازه غار می‌گوید: «پایین بازار پارچه را صاف کرده‌اند، همه جا را می‌خرند. در همین کوچه ادیب دارند خانه‌ها را می‌خرند یا می‌خواهند تجمیع کنند.‌ سال گذشته می‌خواستم برای کارگاهم جایی را بخرم، دیدم قیمت آن‌قدر بالا رفته که نمی‌توانم.»
در محله نظام‌آباد زمینی که تا دهه ٧٠ متعلق به جهاد کشاورزی بود، در دوره سازندگی به مالکیت مترو درآمد و در‌ سال ٨٦ به شرکت سرمایه‌گذاری آتیه شهر، وابسته به بانک‌شهر فروخته شد. مردم بعد از سال‌ها تحمل کارگاه‌های احداث مترو شهید مدنی، وقتی که قرار بود طبق طرح تفصیلی منطقه ٧ در زمین‌های پشت مترو مرکزی با خدمات آموزشی احداث شود، با تیراژه ٢ مواجه شدند. طبق گزارش ارزیابی تاثیرات اجتماعی این مجتمع، ٨٠‌میلیارد تومان هزینه ساخت اسکلت و تملک ساختمانی بود که ابتدا نگین شرق نام داشت و بانک‌شهر به دنبال بازگشت سود خود آن را به ٣ برابر هزینه به تیراژه فروخت. رئیس اداره شهرسازی ناحیه یک گفته است عوارض و خلافی به شهرداری منطقه٧ پرداخت شد تا تغییراتی مغایر با پروانه ساخت مجتمع صورت گیرد و همه فضاها تجاری شود. این تغییرات در مواردی بدون رعایت مسائل ایمنی انجام شد، برای مثال طبقه ششم توان تحمل بار شهربازی را نداشت اما تقویت و ایمن‌سازی متناسب با تغییرات صورت نگرفته است.
اتفاقی که بعید نیست با توجه به ابهامات و حرف‌های گذشته مسئولان شهرداری درباره احداث مرکز تجاری در پارک خواجوی کرمانی نیز بیفتد، یعنی تغییر کاربری با پرداخت عوارض و خلافی. بهرامی درباره مداخلات شهرداری در منطقه ١٢ می‌گوید میزان مداخله شهرداری به رویکردهای توسعه و مداخله برمی‌گردد: «شاید نیاز محله این باشد که مداخله‌ای صورت بگیرد، اما این‌که این مداخلات چقدر از طرف مردم است و چقدر با نیازهای آنها همخوانی دارد، مبهم است و خیلی نمی‌شود به‌راحتی درباره ‌آن صحبت کرد. بهترین نوع مداخله‌ای که می‌تواند صورت بگیرد تا بتوانیم برون‌داد آن‌ را در سبک زندگی و بافت سکونت محله ببینیم، مداخله‌ای است که با حضور مردم و دخالت و مشارکت آنها اتفاق بیفتد، حتی این مسأله که ٣ پارک یکی شوند باید با نظر مردم باشد.»
مسأله‌ای که عمدتا در مداخلات شهرداری در بافت‌ محلات، جایی ندارد و ایراد اساسی به گفته حسین ایمانی‌جاجرمی، جامعه‌شناس به رویکرد آن برمی‌گردد که تجاری و خدماتی است: «از دهه٤٠ با خروج خانواده‌های طبقه متوسط شهری از بازار، مسأله فرسایش مرکز شهر مطرح شد و مردم به شمال شهرنشینی روی آوردند. این مناطق در تهران از جمعیت خالی شد و به محلی برای انبارداری بازار تهران و استقرار نیروهای کارگری و مهاجران تبدیل شد. به دلیل نبود اجتماعات محلی پویا و نظارت اجتماعی و همبستگی و سرمایه اجتماعی، این منطقه آسیب‌پذیر شد. اگر بدون فهم درست و فقط با هدف استفاده از فضا برای این محلات پروژه تعریف کنیم، دچار مشکل می‌شویم.» او ساختن مگامال در اتوبان ستاری و شهرک اکباتان را به‌عنوان نمونه‌ای از مداخله نام می‌برد که به زندگی شهروندان بی‌گناه ضرر زد و باعث هدر رفتن وقت و انرژی‌شان شد: «برای این‌که استفاده‌ای به بخش خصوصی برسانند. البته معلوم نیست کسی در محله دروازه غار برای مجتمع تجاری سرمایه‌گذاری کند یا نه. سرمایه‌گذارها هم هوشمند شده‌اند و جایی که موج انتقادات دامن‌شان را بگیرد وارد نمی‌شوند. مسأله این است که نشان دهند تعهد و مسئولیت اجتماعی هم دارند.»
اما ایجاد جاذبه در چنین محله‌ای به بهانه رفت‌وآمد از محلات دیگر و احیای مرکز شهر با نام اعیان‌سازی یا Gentrification پروژه‌ای است که در تمام دنیا انجام می‌شود و به گفته ایمانی باید کاری کنند تا گروه‌های اجتماعی با سرمایه فرهنگی بالا مثل نقاشان، معماران و… آن محله را جای مطلوبی برای زندگی ببینند که قابل سیاست‌گذاری است: «اگر طرح شهر خلاق دنبال شود، گروه‌های اجتماعی دیگر هم در آن محله مستقر می‌شوند و به‌تدریج تغییر صورت می‌گیرد. آن گروه اجتماعی جدید به همراه خودشان مکان‌های اجتماعی مثل کافی‌شاپ‌ها و سالن‌های نمایش و رویدادهای فرهنگی را می‌آورند و سازمان می‌دهند که ارزش مستغلاتی محله را بالا می‌برد و اعتبار محله احیا می‌شود، حتی گروه‌های ثروتمند تمایل به بازگشت به مرکز شهر را پیدا می‌کنند و سکونت در خانه جذابیت پیدا می‌کند. اکنون مناطق شمالی تهران از نظر افزایش برج‌های بلند بیشتر شبیه گتوسازی است.» اما سوالی که پیش می‌آید این است که سرنوشت مردمی که اکنون در این محلات زندگی می‌کنند، مردمی که در دروازه غار و مولوی و شوش ساکن‌اند و قرار است شهرداری با احداث بوستان زندگی، جذابیت محله‌شان را افزایش دهد و ارزش محله‌شان بالا برود، چه می‌شود؟ اگر افراد دیگری تمایل به زندگی در این محله را پیدا کنند و آنها دیگر توان تأمین هزینه زندگی در همین محله را هم نداشته باشند، کجا بروند؟
ایمانی می‌گوید به همین دلیل است که طرح‌های اعیان‌سازی پیچیده‌اند و شهرداری نمی‌تواند پروژه‌ای را به این بهانه و بدون مطالعه اجرایی کند: «شهرداری برای جلوگیری از آسیب به مردمی که اکنون در آن محله زندگی می‌کنند، باید مسکن اجتماعی را به همراه این طرح‌ها بیاورد، یعنی این تمهید را در نظر بگیرد که در تمامی ساخت‌وسازها‌ درصدی برای اسکان افراد خود محله اختصاص پیدا کند. مثلا ٢٠‌درصد از آن ساخت‌وسازها، واحدهای مناسب برای کسانی با درآمد پایین مانند دانشجوها، کارمندها و زوج‌های تازه ازدواج کرده باشد. کاری که در فرانسه هم انجام شد.»
تفاوت مورد محله هرندی این است که منظور از افراد کم‌درآمد در این محله، کارگران و مهاجران هستند. ایمانی می‌گوید مداخله در این محله آن‌قدر پیچیده است و ابعاد مختلفی دارد که شاید حتی نیازمند همکاری ارگان‌های دیگر مثل وزارت کشور باشد: «برای مثال درباره مسأله مهاجران باید اقامت و رسمیت کار و زندگی‌شان حل شود، زیرا این افراد به اقتصاد ایران کمک می‌کنند و ما هم باید سیاست‌های تبعیض‌آمیز را تغییر دهیم و سعی کنیم با آنها انسانی برخورد کنیم. یک مهاجر آموزش‌دیده بهترین مبلغ برای ما است.»
حصارکشی در اطراف پارک خواجوی کرمانی
چه کسانی به بوستان زندگی و شهر کودک منطقه ١٢ خواهند آمد؟ کسی از محلات دیگر تهران زمان می‌گذارد که به بهانه شهر کودک به این محله بیاید؟ اگر قرار است با رفت‌وآمد مردم بافت محله و سبک زندگی تغییر کند و آسیب‌های اجتماعی کم شوند، شب‌ها که رفت‌وآمدی نیست چه می‌شود؟ شهرداری با یک پارک وسیع که تبدیل به فضای بی‌دفاع شهری شده،‌ چه خواهد کرد؟ سوال‌هایی که ایمانی می‌گوید پاسخی برای‌شان در این طرح وجود ندارد: «جذابیت‌های مناطق با هم فرق دارد، وقتی امکانات تفریحی در مناطق بالاتر باشد، کدام خانواده حاضر است با در نظر گرفتن ترافیک و مسافت برای شهربازی به این محله بیاید؟ در پروژه شهر دوستدار کودک، پژوهشی درباره خانه‌های اسباب‌بازی سرای محلات صورت گرفت که در نتیجه آن معلوم شد خانه‌های اسباب‌بازی در سراهای مناطق ثروتمندنشین اغلب خالی بودند، اما در مناطق تهیدست‌نشین بچه‌ها روزها در نوبت بودند تا از اسباب‌بازی‌ها استفاده کنند، زیرا بیشتر هزینه این خانواده‌ها روی خوراک و پوشاک است و برای تفریح و اسباب‌بازی هزینه نمی‌کنند. مسأله این است که اکثر مدیران از طبقات متوسط و بالا هستند و محله را با استاندارد زندگی خودشان درک می‌کنند. مسأله دیگر پروژه‌های درآمدزاست، درحالی‌که اگر از چشم‌انداز اهالی محل ببینند، نتیجه دیگری می‌گیرند. خانوارها در اولویت طرح‌ها و تصمیم‌گیری‌ها نیستند. اگر آنها مشارکت داشته باشند چه‌بسا به جای شهر کودک به مرکز اشتغال نیاز داشته باشند.» بچه‌هایی که ظهر از مدرسه روبه‌روی پارک خواجو تعطیل شده‌اند، راهی به پارک حصارکشی‌شده ندارند. به‌ گفته مدیر محله، فاز اول بوستان زندگی تمام‌شده و ٢ فاز دیگر در تابستان امسال و‌ سال آینده به اتمام می‌رسد. اما این حفره خالی هنوز معمایی مبهم است و تاثیرات آن هم در محله‌ای قدیمی چون دروازه غار معلوم نیست. نگاه دوباره به تجربیات گذشته بد نیست. پس از احداث تیراژه ٢، حجم ترافیک اطراف خیابان شهید مدنی که قبل از آن هم به دلیل مجاورت با بیمارستان امام‌حسین(ع) و عرض ٣٠متری این خیابان بالا بود، افزایش پیدا کرد. در طرح ارزیابی تاثیرات اجتماعی این پروژه، به کمبود فضای پارکینگ در محله به‌خصوص در روزهای تعطیل اشاره شده است. در پیامدهای میان‌مدت این مجتمع، افزایش درآمد شهرداری از طریق دریافت عوارض در کنار نارضایتی اجتماع محلی از ترافیک و کمبود فضای پارک و تعارض سهامداران با اجتماع محلی آمده است.
مردم محله به این غول وسیع ٦طبقه نگاه کرده و بیشترشان از کنار آن عبور می‌کنند و مردمی را می‌بینند که از مناطق دیگر به دیدن و خریدن از فروشگاه‌های برند آن می‌روند. قیمت زمین و خانه‌شان را پیگیری می‌کنند که بعد از آمدن این غول بیشتر شده یا نه و فکر می‌کنند «کلاس» محله‌شان بالا رفته است. گاهی با هم درباره این‌که دیگر شهرداری کجای محله را می‌خواهد بخرد، حرف می‌زنند. محله بدون اراده‌شان دارد تغییر می‌کند. خرده‌فروشان مواد غذایی می‌گویند دیگر به اندازه یک کارگر هم درآمد ندارند و آنها که اجاره‌نشین‌ بودند به این فکر می‌کنند که با بالارفتن اجاره‌ها به دلیل حضور تیراژه آیا‌ سال بعد هم می‌توانند در این محله زندگی کنند یا نه و اسد، پیرمردی است که از وقتی شنیده یک‌نفر از رستوران‌های تیراژه «کوفته»‌ای به قیمت ١١‌هزار تومان خریده، حتی یک بار هم دلش نخواسته پایش را توی آن بگذارد، چون معلوم است که گران است و یکی دیگر از اهالی می‌گوید وقتی از کنار آن رد می‌شود، می‌ترسد: «نمی‌دانم چرا، انگار مال ما نیست.»

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا